برخی موضعگیریها و بیانیهها را که میخوانم با خودم فکر میکنم آیا جامعه علمی ما ازبیماری فراموشی تاریخی رنج میبرد؟ یا نوعی تقلیلگرایی خطرناک در تحلیل مسائل کلان، ذهن نخبگان را فلج کرده است؟ مثلا، همین بیانیه که ۱۸۰ تن از اساتید و چهرهها به شخص رئیسجمهور نوشتند. سادهانگاری است اگر این سند متنآشنا را صرفا یک یادداشت اقتصادی ببینیم، خیر! این نامه، یک تراژدی معرفتشناختی را فریاد میزند.
اگر انقلاب اسلامی ایران را یک پیکره زنده تصور کنیم، بدون تردید «فرهنگ» روح حاکم بر این پیکره است. انقلابی که میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، ذات آن را «روح جهان بیروح» توصیف کرد و بیش از هر چیز بر بنیان یک دگرگونی عمیق فرهنگی و ارزشی استوار شد. اما امروز، پس از دههها، به نظر میرسد این روح، در تن نحیف بدنه انقلاب گرفتار آمده است؛ بدنهای که از یکسو تحت حملات سنگین و حسابشده رسانههای بیگانه و سبک زندگی وارداتی قرار دارد و از سوی دیگر، از درون، توسط حجم انبوهی از فعالیتهای فرهنگی صوری، نمایشی و فاقد عمق، ضعیف و فرسوده میشود.
سنت رایج در ارزیابی فعالیتهای فرهنگی در سالیان اخیر، همواره بر مدار «کمیتگرایی مکانیکی» چرخیده است؛ جایی که تعداد بیلبوردها، تیراژ کتابها و آمار بازدیدهای مجازی، به اشتباه، همارز با «اثرگذاری» پنداشته میشوند.
جامعه امروز، بیش از هر زمان، نیازمند فعالیتی فرهنگی است که علاوه بر ظاهر شکیل، در عمق وجود مخاطب نیز تاثیر بگذارد و نتایج ملموسی در ساختار فکری و رفتاری آن به ارمغان آورد. در عرصه فرهنگسازی، این تمایز میان «فعالیت نمایشی» و «کار فرهنگی موثر» یک خط فاصلهگذار حیاتی است.
در مسیر پرفراز و نشیب تعالی فرهنگی، همواره این وسوسه وجود داشته است که کمیت را به جای کیفیت و اجرا را به جای اثر بنشانیم. کلام اخیر رهبر انقلاب(حفظهالله) در دیدار با دستاندرکاران کنگره شهدای استان البرز، نه یک تذکر صرف، بلکه یک ضرورت استراتژیک بود: پیگیری و عمل کردن پس از فکر و برنامهریزی.
احتمالا شما هم با رصد فضای برنامههای فرهنگی احساس کرده باشید که در قلب یک طوفان ایستادهاید؛ انبوهی از برنامهها، مراسم، نشستها و پیامهای فرهنگی که بیوقفه از هر سو بر شما فرود میآیند.
ساز و کارهای دستیابی به یک کار فرهنگی موثر و کارآمد
فرهنگ، عرصهای راهبردی و انسانساز است که بدون بازتعریف معیارهای اثرگذاری، برنامههای آن به ظاهر محدود میشوند. تاکید اخیر رهبری، دعوتی جدی به فهم کار فرهنگی موثر است.
مسئله فرهنگ، پیش و بیش از آنکه مسئله «فعالیت» باشد، مسئله «اثر» است. تاریخ معاصر ایران مملو از کنشهای فرهنگیای است که پرشمار و پرهزینه بودهاند، اما در سطح تحولات عمیق اجتماعی، کماثر یا بیاثر ماندهاند.