در حوزه ادبیات داستانی، ترجمه آثار رماننویسان شرق آسیا، آمریکای لاتین و اروپا، همچنان محبوب است اما نکته جالب توجه، گرایش به رمانهایی با مضامین غم، تنهایی و بقا در شرایط دشوار است
وشتاری که امید را با واقعگرایی ترکیب کند (البته نه از طریق خوشباوری سطحی، بلکه با فهم عمیق از رنجها و ظرفیتها)، میتواند جامعه را به کنشگری سوق دهد.
در عصر جنگهای ترکیبی، مرزهای امنیت صرفا به عرصه نظامی محدود نیستند و حفاظت از ذهن و ادراک جامعه به یکی از مولفههای اصلی امنیت ملی تبدیل و گسترش فناوریهای دیجیتال و حضور فراگیر رسانهها موجب شده است که تفاوت میان واقعیت و بازنمایی رسانهای کمرنگ شود؛ در نتیجه، هر کاربر در معرض نبرد شناختی قرار دارد.
«امروز ما... در کانون یک درگیری تبلیغاتی و رسانهای هستیم»؛ این تعبیر دقیق رهبر انقلاب در دیدار با مداحان (۲۰/۰۹/۱۴۰۴)، یک خبر نیست، بلکه یک «اعلام وضعیت جنگی» در میدان نبرد ادراک است.
هدفشناسی دشمن در هر منازعه تمدنی، مقدمه ضروری طراحی راهبرد دفاع و پیشرفت است. انقلاب اسلامی از آغاز، نه صرفا یک جابهجایی قدرت سیاسی، بلکه یک «تحول معرفتی و هویتی» بوده است؛ ازاینرو طبیعی است که میدان اصلی تقابل، بیش و پیش از آنکه نظامی یا اقتصادی باشد، میدان «مبانی فکری و نظام معنایی» باشد.
تحولات پرشتاب غرب آسیا طی سالهای اخیر، بهویژه از جنگ غزه تا جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران، نشان میدهد که منطق اصلی درگیریها از سطح صرفا نظامی، به سطحی عمیقتر یعنی جنگ روایتها و نبرد شناختی منتقل شده است.
جهاد تبیین؛ از تشخیص صحنه تا طراحی ضربه در جنگ روایتها
اگر جنگهای کلاسیک بر تصرف سرزمینها متمرکز بودند، جنگهای معاصر بر تصرف «معنا» و مهار «ادراک» استوارند و اگر در آن میدانها، سقوط یک خاک نشانه شکست بود، در این میدان، فروپاشی معنا و اغتشاش ذهن، نشانه مغلوبشدن است.