در هندسه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی، «ایران» صرفاً یک سرزمین تاریخی یا یک ملت باستانی نیست. ایران در منظومه مفهومی ایشان، جایگاهی تمدنی، نقشآفرین و راهبردی دارد. اگر در اندیشه برخی نخبگان، دفاع از ایران از سنخ وظایف شهروندی یا حداکثر وظیفهای اخلاقی و سیاسی شمرده میشود، در منظومه فکری آیتالله خامنهای، دفاع از ایران واجبی دینی، تمدنی و جهانی است. ایشان بارها تصریح کردهاند «ما از ایران دفاع میکنیم، چون ایران سنگر اسلام است». این عبارت کوتاه اما پرمعنا، گرهگاه اصلی مفاهیم هویت، مسؤولیت و مقاومت در جهان معاصر است.
از منظر ایشان، ایران امروز در خط مقدم نبرد میان حق و باطل ایستاده است؛ کشوری که نهتنها سرزمین مسلمانان شیعه، بلکه قرارگاه گفتمان توحید، عدالت، استقلال و عزت مسلمین است. در واقع، در نگاه ایشان دفاع از ایران همان دفاع از امت اسلامی است و ضربه به ایران، نه یک خسارت محلی، بلکه شکافی در دیواره تمدنی امت خواهد بود.
این نگاه، ریشه در نگرش تاریخی – کلامی رهبری به مفهوم «امت» و «وطن» دارد. ایشان در تحلیل هویت ایرانی، هرگز گرفتار دوگانهسازی هویت ملی/دینی نشدهاند، بلکه نشان دادهاند این دو، در تجربه ملت ایران نهتنها قابلجمعند، بلکه مکمل یکدیگر نیز هستند. چنانکه در بیاناتشان تصریح کردهاند «اسلام به ایران عزت داد و ایران اسلام را زنده کرد». این جمله در عین اختصار، تصویری تمامقد از رابطه دوسویه میان اسلام و ایران به دست میدهد؛ رابطهای که از دوران سلمان فارسی آغاز شده و در قیام تنباکو، انقلاب اسلامی و حتی نبرد ۱۲ روزه اخیر با صهیونیستها ادامه یافته است.
رهبری بارها از «فرهنگ مقاومت» به عنوان روح هویت ایرانی نام بردهاند. فرهنگی که ریشه در کربلا، در حماسههای شاهنامه، در تجربه انقلاب و دفاعمقدس دارد و امروز به عنصر اصلی «امنیت ملی» بدل شده است. از نگاه ایشان، آنچه ایران را در برابر تهاجم نظامی، تحریم اقتصادی و جنگ ترکیبی دشمن ایمن نگاه داشته، موشک نیست، ایمان است. ایشان مکررا فرمودهاند «ما چون ایمان داریم، میتوانیم تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم».
در چارچوب این منظومه فکری، نقش مردم ایران نه تماشاچی، بلکه پیشبرنده است. مردم ایران، «ملت امام حسین»اند؛ مردمی که در بزنگاهها، میان «سکوت» و «قیام»، دومی را برمیگزینند. رهبری بارها بر همین ویژگی تکیه کردهاند و آن را وجه تمایز ایران با سایر کشورهای منطقه دانستهاند. از این رو، در اندیشه ایشان، تابآوری ملی ریشه در ۳ عنصر هویت دینی، تجربه تاریخی و شعور اجتماعی دارد و ایران، از ترکیب این سه، به «کانون مقاومت» بدل شده است.
این درک تمدنی از ایران، مستقیماً به سیاست خارجی، امنیت منطقهای و حتی مفهوم استقلال پیوند خورده است. ایشان در سالهای اخیر بارها بر این نکته تأکید کردهاند که ایران، در خط مقدم رویارویی با پروژه آمریکاییسازی جهان ایستاده است. از نگاه ایشان، آنچه امروز در یمن، لبنان، فلسطین و حتی آمریکای لاتین میگذرد، بدون فهم نقش ایران در شکلدهی به گفتمان مقاومت، قابل تحلیل نیست.
اما نکته درخور توجه، آن است که این فهم از «ایران» هرگز به نژادپرستی یا شوونیسم ختم نمیشود. آیتالله خامنهای همواره بر جهانشمولی این الگو تأکید کردهاند. برای مثال، در دیدار با جوانان لبنانی، صراحتاً فرمودند «شما در خط مقدم جهاد هستید و ایران پشت سر شما ایستاده است». به عبارت دیگر، در نگاه ایشان، ایران باید الگویی باشد برای مقاومت، نه اربابی برای آن؛ سنگری برای مظلومان، نه مرکز سلطه برای آنها.
همین اندیشه است که مساله «دفاع از ایران» را به مفهومی چندلایه و بلندمدت تبدیل میکند؛ دفاعی که هم در حوزه سخت (امنیت نظامی، اقتصاد مقاومتی و تحریمزدایی) و هم در حوزه نرم (روایتسازی، هویتسازی و تولید معنا) مفهوم دارد. در این میدان، رسانه، تاریخ، ادبیات، خانواده، مسجد و حتی سبک زندگی، ابزارهای دفاع هستند و رهبری بهروشنی بارها هشدار دادهاند که اگر این میدان رها شود، میدان نظامی نیز دیر یا زود دستخوش بحران خواهد شد.
لذا آنچه از اندیشه آیتالله خامنهای میتوان آموخت، الگویی زنده و پویاست برای تحلیل نسبت ایران با دشمن؛ ایرانی که نه در لاک انفعال فرو میرود، نه گرفتار خیالبافی میشود، بلکه با عقلانیت دینی، صبر راهبردی و ایمان به آینده، در مسیر ساختن تمدنی نوین قدم برداشته است.
دیدگاهتان را بنویسید