کار یک سبک زندگی و یک زیست اقتصادی و اجتماعی است که نیازمند شناخت بیشتر است. اگر این شناخت درباره کار دانسته نشود، انسان را به موفقیت نخواهد رساند. مثل کسی است که راه میرود و غذا میخورد، با خودش میگوید غذا برای سیرشدن است من هم هر طور غذا بخورم سیر میشوم. اما اشتباه این فرد اینجا است که متوجه نیست غذاخوردن خودش موضوعیت دارد. سفره موضوعیت دارد. کنار دوستان نشستن موقع غذا موضوعیت دارد. آرامش هنگام دریافت غذا موضوعیت دارد. دستگاه گوارش ما بهصورت هوشمند نسبت به نوع غذاخوردن ما واکنش دارد؛ بنابراین کار هم فقط برای پول درآوردن نیست، همانطور که غذا فقط برای سیرشدن نیست. خانواده، کار، غذا و همه اینها جزئی از زندگی است و فقط ابزار رسیدن به اهداف همسطح خودش نیست، بلکه برای رشد شخصیت و تشکیل هویت انسان موضوعیت دارد. شخصیت به مواردی مربوط میشود که به اخلاق فردی مربوط هستند و تأثیر اجتماعی دارند مثل حوصله، مهربانی و نیتهای خیر. هویت به مواردی مربوط میشود که وابستگی او را به جامعه تعریف میکنند مثل ایرانی بودن و وارث یک تمدن کهن بودن که باید آن را به نسلهای بعد منتقل کرد، مثل مسلمان بودن و اینکه فرد باید در رفتار و سکناتش رنگوبوی قرآن و امامحسینی داشته باشد. شخصیت و هویت اگر کنار هم قرار گرفتند یک انسان عزیز میسازند و رزقوروزی دنیا و آخرت او را تضمین میکنند. گاهی مشاهده میشود مردان زحمتکش نانآور خانه، در خانه میمانند و از مشاغل مجازی استفاده میکنند مثل خریدوفروشهای تلفنی و مشاغل اینترنتی. البته این مشاغل هم میتوانند مفید باشند؛ اما پیشنهاد میشود مکان سالمی را برای کار در بیرون از منزل هم داشته باشند؛ چراکه فرهنگ صبح زود بیرونزدن از خانه با بسمالله و خسته برگشتن به خانه و شکرگزاری بابت روزی، بیش از اینکه به درآمدزایی ارتباط داشته باشد به ساختهشدن یک شخصیت فردی و یک هویت اجتماعی کمک میکند. حتی برای مشاغل خانگی هم این توصیه وجود دارد که در صورت امکان و بعد از توسعه کسبوکار، از طریق شراکت و تعاون با سایر همصنفها و ایجاد فضایی غیر از خانه، محیط کاری مناسب فراهم کنند؛ چرا که حضور در جامعه انسان را میسازد، تجربیات دیگران را به انسان منتقل میکند، رمز موفقیتها را به اشتراک میگذارد، هزینههای تولید و بازرگانی را کم میکند، اعتمادبهنفس و همافزایی ایجاد میکند و بالاخره به معنای واقعی کارگر و کارمند باشخصیت و باهویت میسازد. حضور در یک محیط کار سالم، مثل خانواده دوم است که به انسان رشد و تعالی میبخشد. یک نکته جالب اینجا است که افراد دارای شخصیت و هویت مناسب معمولاً از رزقوروزی بیشتری هم برخوردار میشوند. کافی است از فردا با چشم بازتری به اطراف خود نگاه کنید. آیا کسی که حوصله و تحمل بیشتری دارد، مشتری بیشتری ندارد؟ آیا کسی که از اخلاق و آداب مسلمانی بیشتری برخوردار است و مردم میدانند اهل خیانت در امانت نیست، کارهای بیشتری به او سپرده نمیشود؟ حضور این دو مؤلفه در رزقوروزی غیرقابلانکار است. نه فقط برای مشاغل آزاد که برای کارمندان دولت هم کار بخشی از زندگی است که معمولاً به آن توجه نمیکنیم. تصور میکنیم اگر محیط کاری خود را نظافت نکنیم، دلهای همکاران خود را به دست نیاوریم، تا حد ممکن به وظایف خود اکتفا کنیم، فقط بهاندازه امکانات کار کنیم، دنبال نفع رساندن به دیگران نباشیم، بههرحال میگذرد و تمام میشود. این نگاه بهغیراز اینکه به رشد کشور کمکی نمیکند، شخصیت و هویت کارمند را هم نابود میکند و او را در چشم خودش و در چشم جامعه عزیز نمیکند. نتیجهاش این است که شنبهها بدترین روز هفته است، صبحها بدترین ساعت روز است و اربابرجوع منفورترین انسان روی زمین است. اما اگر کار در بافت طبیعی زندگی تعریف شده باشد و جزئی مهم از زندگی تلقی شود و خانواده دوم انسان محسوب شود، شنبه زیباترین روز هفته و صبحها بهترین ساعت شبانهروز و اربابرجوعها عزیزترین انسانهای روی زمین هستند؛ چون دعای خیر آنها به ما نفع میرساند و رضایت آنها به ما انرژی میدهد و احیاناً تندی و ناسپاسی آنها ما را محکم و مقاوم میکند. درواقع کار هیچ دورریزی ندارد، همه لذتها و رنجهایش شخصیتساز و هویتساز است و ما را از انسانهای با چند جهان موازی به انسانهایی تبدیل میکند که واقعاً دارند زندگی میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید