این روزها اگر خوب گوش کنیم، طنین یک حقیقت فراموششده در کوچهپسکوچههای ایران به گوش میرسد: دشمن هر چه بیشتر بتازد، این ملت محکمتر به ریشههایش میچسبد
فرهنگ، عرصهای راهبردی و انسانساز است که بدون بازتعریف معیارهای اثرگذاری، برنامههای آن به ظاهر محدود میشوند. تاکید اخیر رهبری، دعوتی جدی به فهم کار فرهنگی موثر است.
مسئله فرهنگ، پیش و بیش از آنکه مسئله «فعالیت» باشد، مسئله «اثر» است. تاریخ معاصر ایران مملو از کنشهای فرهنگیای است که پرشمار و پرهزینه بودهاند، اما در سطح تحولات عمیق اجتماعی، کماثر یا بیاثر ماندهاند.
در عصر جنگهای ترکیبی، مرزهای امنیت صرفا به عرصه نظامی محدود نیستند و حفاظت از ذهن و ادراک جامعه به یکی از مولفههای اصلی امنیت ملی تبدیل و گسترش فناوریهای دیجیتال و حضور فراگیر رسانهها موجب شده است که تفاوت میان واقعیت و بازنمایی رسانهای کمرنگ شود؛ در نتیجه، هر کاربر در معرض نبرد شناختی قرار دارد.
«امروز ما... در کانون یک درگیری تبلیغاتی و رسانهای هستیم»؛ این تعبیر دقیق رهبر انقلاب در دیدار با مداحان (۲۰/۰۹/۱۴۰۴)، یک خبر نیست، بلکه یک «اعلام وضعیت جنگی» در میدان نبرد ادراک است.
هدفشناسی دشمن در هر منازعه تمدنی، مقدمه ضروری طراحی راهبرد دفاع و پیشرفت است. انقلاب اسلامی از آغاز، نه صرفا یک جابهجایی قدرت سیاسی، بلکه یک «تحول معرفتی و هویتی» بوده است؛ ازاینرو طبیعی است که میدان اصلی تقابل، بیش و پیش از آنکه نظامی یا اقتصادی باشد، میدان «مبانی فکری و نظام معنایی» باشد.
تحولات پرشتاب غرب آسیا طی سالهای اخیر، بهویژه از جنگ غزه تا جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران، نشان میدهد که منطق اصلی درگیریها از سطح صرفا نظامی، به سطحی عمیقتر یعنی جنگ روایتها و نبرد شناختی منتقل شده است.