سنت رایج در ارزیابی فعالیتهای فرهنگی در سالیان اخیر، همواره بر مدار «کمیتگرایی مکانیکی» چرخیده است؛ جایی که تعداد بیلبوردها، تیراژ کتابها و آمار بازدیدهای مجازی، به اشتباه، همارز با «اثرگذاری» پنداشته میشوند.
این روزها اگر از هر مسئولی درباره مهمترین راهحل مسائل فرهنگی کشور بپرسید، پاسخ تقریبا آماده است: «کار فرهنگی» اما مسئله دقیقا از همینجا آغاز میشود؛ جایی که همه بر اصل کار فرهنگی اتفاق نظر دارند، اما کمتر کسی میپرسد: کدام کار فرهنگی؟ با چه معیاری؟ و با چه اثری؟ مشکل از آنجا شروع میشود که کار فرهنگی، بهجای آنکه یک مداخله اجتماعی هدفمند باشد، به یک وظیفه اداری یا اجرای نمایشی تقلیل پیدا میکند.
عبور از ایدهپردازی انتزاعی به سمت برنامهریزی عملیاتی
دیدار اخیر رهبر انقلاب با دستاندرکاران کنگره شهدای استان البرز، بار دیگر یکی از مسائل بنیادین عرصه فرهنگ را برجسته کرد. تاکید ایشان بر این نکته که «فکر و برنامهریزی باید به پیگیری و عمل منتهی شود»، ناظر به شکافی است که سالهاست میان فعالیتهای فرهنگی و آثار واقعی آنها وجود دارد. بسیاری از برنامههای فرهنگی با نیتهای صادقانه آغاز میشوند، اما به دلیل فقدان طراحی دقیق، استمرار و سنجش، به نتایج ملموس و پایدار منجر نمیشوند. این مسئله ضرورت بازتعریف مفهوم «کار فرهنگی موثر» را بیش از پیش آشکار میسازد.
چگونه از ظرفیتهای فرهنگی دفاع مقدس بهرهبرداری کنیم؟
تداوم تهاجم فرهنگی دشمن در سالهای اخیر، مبانی فکری انقلاب اسلامی را در معرض تهدیدی بزرگ قرار داده است. در شرایطی که رهبر انقلاب تقویت و تجدید عقبه فکری نظام را ضروری میدانند، تداوم تهاجمات فرهنگی دشمن، چنین امکانی را به طور کلی سلب میکند و اثری از نگرش انقلابی بر جای نمیگذارد. باید مقابل این تهاجم فرهنگی گسترده ایستادگی کرد تا علاوه بر حفظ پشتوانه فکری انقلاب، بتوان به تجدید و تقویت این مبانی فکری پرداخت.
در همان نگاه اول، تقویم موسسات و دانشگاهها مملو از همایشها، یادوارهها، مسابقهها و جشنوارههاست. اما در قبال این همه فعالیت، این پرسش ساده که این حجم از فعالیتها، چه اثری ماندگار بر ذهنیت و کنش نسلی که باید پرچمدار تحول باشد گذاشته است؟ اغلب پاسخ قانعکنندهای ندارد.
تجاوز ۱۲ روزه دشمن بار دیگر باعث شد تا ما درباره آمادگیهای پیش از جنگ و پشتیبانیهای حین جنگ و جبران و ارتقای پس از جنگ جدیتر بیندیشیم. در این برهه حضور نزدیک و دائمی و فعال دشمن را بیش از گذشته لمس کردیم. مفهوم جنگ ترکیبی برای ما زندهتر شد. دانستیم که دشمن و دشمنی به هیچ وجه یک توهم تحلیلی و ذهنی نیست؛ یک واقعیت عینی است.
در دیدار اخیر با دستاندرکاران کنگره شهدای البرز، رهبر حکیم انقلاب با یک جمله کلیدی، قطبنمای حرکت فرهنگی ما را تنظیم و آسیبشناسی دقیقی از وضعیت کنونی این جبهه ارائه کردند: «فکر یک کار خوب و برنامهریزی... نیمی از آن کار است؛ نیم دوم که مهمتر است، پیگیری و دنبالگیری و عمل کردن آن کار است.» این عبارت به ظاهر ساده، یک هشدار راهبردی و بررسی عمیق بزرگترین آفت جبهه فرهنگی انقلاب است: بیماری مزمن «تولید انبوه کارهای خوب بیاثر.»
در فضای کنونی فعالیتهای فرهنگی، شکافی عمیق و معنادار بین حجم عظیم برنامهریزیها و صورتبندیهای نظری از یکسو و ضعف مفرط در عرصه اجرا، پایش و سنجش پیامد از سوی دیگر احساس میشود. بسیاری از طرحهای فرهنگی، اسیر چرخهای بیپایان از «اندیشهورزی» و «برنامهنویسی» میشوند، بیآنکه هرگز به «اقدام موثر» و «نتیجه ملموس» تبدیل شوند.
کار فرهنگی زمانی اصیل، ماندگار و اثرگذار است که از واقعیت عینی و تجربه عملی سرچشمه بگیرد؛ در غیر این صورت، حتی اگر در ذهن نیکو و مطلوب به نظر برسد، الزاما به کار فرهنگی تراز و موثر منتهی نخواهد شد.