تا گفت السلام علی…، روضه پا گرفت قلب رئوف حضرت صاحب عزا، گرفت ازمیخ گفت و از در و دیوار و دود گفت از گرد و خاک چادر و روی کبود گفت از دست بستهی یلخیبر، میان خلق افتادن عمامه حیدر میان خلق لرزید شانههای قرار و امان ما بیتاب شد ز گریه امام زمان […]
مادر کجا بودی که چشمان تو تار است؟ مادر کجا بودی که زخمت بیشمار است؟ پیشانی تو، ماه پیشانیبلندم آئینهای از شش جهت در انکسار است مقتل مگر دارد خیابانهای این شهر؟ در این حوالی شمر در گشت و گذار است؟ مادر بمیرد! پیرهن بر تن نداری مادر بمیرد! پهلوان من شکار است انگشترت مثل […]