وقتی بحث از حجاب در جامعه اسلامی به میان میآید، اغلب چنان گفتمان به سطحی از مجادلات حقوقی یا اجتماعی تقلیل مییابد که ریشههای عمیق اعتقادی آن نادیده گرفته میشود. اما اگر بپذیریم که فروع دین، تجلیات عینی و استراتژیهای عملی برای تحقق اصول دین هستند، آنگاه دیگر پرسش اصلی این نخواهد بود که «حجاب چه حکمی دارد؟»؛ بلکه این خواهد شد که «حجاب، چگونه به مثابه یک فرع عملی، در خدمت تحقق کدام اصل از اصول اعتقادی اسلام قرار میگیرد؟»
با گسترده شدن استفاده از ابزارهای دیجیتال، احساس نخبگانی این است که این فناوری خاص از مرزهای ابزاری صرف عبور کرده و به یک مسئله هستیشناختی برای یک نظام سیاسی بدل شده است. گویی که آن فناوری خود را به مرکز گفتمان حکمرانی تحمیل میکند و همهچیز را حول خود بازتعریف میکند. هوشمصنوعی امروز دقیقا چنین وضعیتی را در سپهر سیاسی ایران ایجاد کرده است.
بیشک قلم میتواند سنگری باشد برای جهاد و کتاب میتواند میعادگاهی باشد برای شهادتطلبان. این را بارها در تقریظهای مقام رهبری بر کتابهای دفاع مقدس دیدهام. هر بار که دست بر این تقریظها میگذارم، این پرسش در ذهنم طنین میاندازد که چرا این چند خط ساده، اینچنین کتابی را به جریانی فرهنگی تبدیل میکند؟ پاسخ را میتوان در همان مفاهیم جهاد و شهادت یافت.
جانم فدای مسئولین بیزحمت! وجودشان سایهی همایونیست بر سر ما، فقط حیف که این سایه، نفعی به رعیت نمیرساند! گویا وظیفهشان فقط این است که صندلیها را گرم نگه دارند، مبادا که سردیِ بیکفایتیشان، مجلس را فرا گیرد! الحق که چه «زحمت» عظیمی میکشند!
علی روی کولهپشتی نیم ور افتاده بود و زمزمه میکرد و رنگ به رنگ میشد,، صورت رنگ پریدهاش. انگشت اشاره را به سمت علی گرفت. _اینا هاش همینه رفیق دس و پا چلفتی، لبهای کلفت دکتر زیر سبیل جو گندمی کش آمد و نشست کنار علی _سلام پسرم چی شده ؟ علی پلک از هم باز کرد و لب به عذر خواهی گشود. _شرمندهام همه رو به زحمت انداختم....
در جهان امروز، جنگها دیگر لزوما با گلوله و موشک آغاز نمیشوند؛ اکنون آتش جنگ با یک تیتر، یک شایعه، یا یک ترس پنهان در ذهنها افروخته میشود. دشمن برای ایران، دیگر بهدنبال یک نبرد نظامی نیست؛ او میخواهد ما را در وضعیت «بیتصمیمی» نگه دارد، در همان مرزی که نهامیدی برای حرکت باقی میماند و نه ارادهای برای مقاومت. این همان «نه جنگ، نه صلح» است؛ وضعیتی که ظاهرش آرام است، اما در باطن، همهچیز را میپوساند.
در عصر جنگهای ترکیبی، مرزهای امنیت صرفا به عرصه نظامی محدود نیستند و حفاظت از ذهن و ادراک جامعه به یکی از مولفههای اصلی امنیت ملی تبدیل و گسترش فناوریهای دیجیتال و حضور فراگیر رسانهها موجب شده است که تفاوت میان واقعیت و بازنمایی رسانهای کمرنگ شود؛ در نتیجه، هر کاربر در معرض نبرد شناختی قرار دارد.
«امروز ما... در کانون یک درگیری تبلیغاتی و رسانهای هستیم»؛ این تعبیر دقیق رهبر انقلاب در دیدار با مداحان (۲۰/۰۹/۱۴۰۴)، یک خبر نیست، بلکه یک «اعلام وضعیت جنگی» در میدان نبرد ادراک است.
هدفشناسی دشمن در هر منازعه تمدنی، مقدمه ضروری طراحی راهبرد دفاع و پیشرفت است. انقلاب اسلامی از آغاز، نه صرفا یک جابهجایی قدرت سیاسی، بلکه یک «تحول معرفتی و هویتی» بوده است؛ ازاینرو طبیعی است که میدان اصلی تقابل، بیش و پیش از آنکه نظامی یا اقتصادی باشد، میدان «مبانی فکری و نظام معنایی» باشد.
تحولات پرشتاب غرب آسیا طی سالهای اخیر، بهویژه از جنگ غزه تا جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران، نشان میدهد که منطق اصلی درگیریها از سطح صرفا نظامی، به سطحی عمیقتر یعنی جنگ روایتها و نبرد شناختی منتقل شده است.
جهاد تبیین؛ از تشخیص صحنه تا طراحی ضربه در جنگ روایتها
اگر جنگهای کلاسیک بر تصرف سرزمینها متمرکز بودند، جنگهای معاصر بر تصرف «معنا» و مهار «ادراک» استوارند و اگر در آن میدانها، سقوط یک خاک نشانه شکست بود، در این میدان، فروپاشی معنا و اغتشاش ذهن، نشانه مغلوبشدن است.