شنبه / ۱۵ آذر / ۱۴۰۴ Saturday / 6 December / 2025
×
کتاب‌خوان عالی‌قدر
نقش‌آفرینی یک تقریظ در مهندسی فرهنگی

کتاب‌خوان عالی‌قدر

قیام خاموش
گاهی که باید سلاح قلم را کنار گذاشت

قیام خاموش

حکمرانی فرهنگی در عصر شبکه‌های مجازی
بازطراحی رابطه حکمرانی و جامعه در زیست‌جهان شبکه‌ای

حکمرانی فرهنگی در عصر شبکه‌های مجازی

فرهنگ، همچون رگی زنده در بافت جامعه، جریان دارد و هر تصمیم و سیاستی که بر آن اثر می‌گذارد، بازتاب مستقیمی بر انسجام ملی دارد. یک‌سال نخست دولت چهاردهم، بازه‌ای بود برای مشاهده تعامل میان سیاست‌گذاری رسمی، ظرفیت‌های مردمی و نقش نخبگان در شکل‌دهی به فضای اجتماعی و فرهنگی کشور. این دوره نشان داد که حتی اقدامات محدود، اگر هوشمندانه و هدفمند باشند، می‌توانند موجی از امید و مشارکت را در دل جامعه ایجاد کنند، در حالی که ضعف هماهنگی یا نگاه کوتاه‌مدت، اثرگذاری واقعی را محدود می‌کند.

در سال گذشته یکی از نکات برجسته، تلاش دولت برای ایجاد فضاهایی بود که مردم و نخبگان بتوانند در آن حضور فعال داشته باشند. نشست‌های تخصصی، کارگاه‌های آموزشی و برنامه‌های رسانه‌ای، توانستند به تولید گفت‌وگوهای اجتماعی و فرهنگی کمک کنند و برخی گسست‌ها میان مردم و سیاست‌های رسمی را کاهش دهند. با این حال، نبود راهبردهای بلندمدت و محدودیت در تعریف اولویت‌ها باعث شد که این فضاها کمتر از ظرفیت واقعی خود بهره‌برداری شوند. بسیاری از پروژه‌ها، با وجود کیفیت و اهمیتشان، همچنان در چارچوب محدود بودجه و برنامه‌های کوتاه‌مدت باقی ماندند.
یکی از درس‌های کلیدی این دوره، اهمیت بازخورد مستمر و مشارکت مردمی است. مردم، به ویژه نسل جوان، نشان دادند که آماده‌اند در شکل‌دهی روایت‌های فرهنگی و اجتماعی مشارکت کنند، اما نیازمند مسیرهای قانونی و حمایتی هستند تا خلاقیت و انگیزه آنان شکوفا شود. نخبگان فرهنگی و دانشگاهیان، نقش واسطه و هدایتگر این فرآیند را برعهده دارند؛ آنها می‌توانند جریان اندیشه و نقد را مدیریت کرده و پیام واقعی جامعه را به مسئولان منتقل کنند. تجربه سال گذشته نشان داد که نبود هماهنگی میان نهادها و نخبگان، حتی بهترین سیاست‌ها را با تاخیر یا ناکارآمدی مواجه می‌کند.
مهم‌ترین چالش، شکاف میان سیاست‌ها و نیازهای واقعی مردم است. فعالیت‌های رسمی گاه بیش از آنکه بر حل مسائل روزمره و دغدغه‌های اجتماعی متمرکز باشند، به تولید محتواهای تبلیغاتی و نمادین محدود می‌شوند. این موضوع سبب شد بخشی از جامعه، علی‌الخصوص جوانان، احساس فاصله با نهادهای فرهنگی داشته باشند و مشارکت واقعی کاهش یابد. به همین دلیل، تقویت پل میان سیاست‌های رسمی و ظرفیت‌های مردمی ضروری است تا فرهنگ، علاوه بر انتقال پیام، به جریان زنده‌ای تبدیل شود که حس تعلق و امید را در دل جامعه تقویت کند.
راهکارهای پیشنهادی شامل چند محور اساسی است. نخست، طراحی سازوکارهای مشارکتی میان دولت، نخبگان و مردم تا تصمیم‌ها بر اساس واقعیت‌های اجتماعی و ظرفیت‌های موجود باشد؛ دوم، تمرکز بر پروژه‌های بلندمدت که هم اثر اجتماعی و هم فرهنگی دارند و امکان تثبیت تغییرات مثبت را فراهم می‌کنند؛ سوم، توسعه زیرساخت‌های دیجیتال و رسانه‌ای که مشارکت فعال و دسترسی گسترده مردم را تسهیل کند؛ چهارم، سرمایه‌گذاری در آموزش و توانمندسازی نخبگان و گروه‌های مردمی برای هدایت و تبیین جریان‌های فرهنگی؛ و پنجم، تقویت حس تعلق و امید از طریق ارائه روایت‌های واقعی و قابل لمس از دستاوردها و پیشرفت‌ها.
فرهنگ، ابزار صرفا نمادین یا تبلیغی نیست؛ بلکه ستون انسجام ملی و عامل امید در جامعه است. استفاده هوشمندانه از ظرفیت‌های مردم و نخبگان، همراه با راهبردهای بلندمدت و هماهنگی میان نهادها، می‌تواند فرهنگ را به موتور محرک توسعه اجتماعی، انسجام ملی و هویت تمدنی تبدیل کند. امید، زمانی پایدار می‌ماند که سیاست‌ها واقعی، مشارکت‌ها ملموس و روایت‌ها معتبر باشد و این نقطه شروعی است برای آینده‌ای که فرهنگ در آن، نه تنها آینه هویت ملی بلکه عامل اتحاد و پیشرفت ایران باشد.

نوشته های مشابه
تهدیدی برای قدرت ملی
وضعیت تعلیق، قدرت ملی ایران را تهدید می کند

تهدیدی برای قدرت ملی

مدیریت روایت‌های منفی در فضای رسانه‌ای
چالش‌ها و راهبردهای مقابله با جنگ روانی معاندان

مدیریت روایت‌های منفی در فضای رسانه‌ای

فرهنگ، ریشه همبستگی ملی
همدلی ایرانیان در بزنگاه جنگ ۱۲ روزه

فرهنگ، ریشه همبستگی ملی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *