زینب همان حسین(ع) در قامت زنانه، عظمتش را از نسب و نسبتها کاسبی نکرده است. او ره و رهبر را سر وقتش شناخت وقتی ابنعباس و ابنحنفیه و ابنجعفرها گیج بودند.
او همراهی <<بی انقضا و بی شرط>> با امام زمانش در قبل و حین و بعدِ بتشکنی را نماز واجبی دانست که باید اقامه میشد نه قرائت و تلاوت.
سخت ترین و داغترین مصیبت او یوسف های اسیر گرگان کربلا و قهرمانان زیر سُم ستوران و خورشیدهای بر نِی نبود! مصیبت اعظم او خیمه و خرگاه مشتعل در قدرت و شهرت و ثروت مستان وعده های امویان زرسالار نبود! حتی مصیبت عظمای عقیله کربلا، با همه سوز و مصیبتش ناله های بی جواب یتیمان برادر نبود!
همه ی ترس و مصیبت و غصه زینب(س) آن بود که شمر و سنان و خولی و حرمله ها بار دیگر در قامتی نرمتر، حقیقت این جنایت را، گونه ای دیگر روایت کنند.
همان امپراطوری زر و زور و تزویر روایت ساز، که شهید محرابِ مسجد کوفه را بی نماز می داند؛
میتواند فاجعه ای دیگر بلوا کند. فاجعه ای جنایت بار تر از ظهر عاشورا؛ قتلی برای همه و برای همیشه.
و اینجا زینب(س) باید جهاد حسین(ع) را تکمیل کند. این زن دیگر ضعیفه نیست، ضعیف کسی است که در دفاع از امام خود به لکنت بیفتد و استخاره کند و فکر و اندیشه و منطق و فلسفه ببافد برای ترس و لرزهای محافظه کارانه و شیطانی خود.
در <<اولین دیدار>> بعد از واقعه ی کربلا در میان نیزه داران و اهل کوچه و بازار و تماشاچیان و مسلم کُشان و تمساحان اشک در مشکِ کوفه چنان غرشی می کند، این بچه شیر حضرت اسدالله که نفسها در سینه ها حبس می شود: گریه کنید چشمهایتان گریان باد! بدانید ذریه رسول خدا(ص)، بهترینِ روی زمین، سید جوانان اهل بهشت را کشته اید…یعنی ای دنیا حسین(ع) چنین شخصیتی بوده است و بدانید او را کشته اند در جنگی نابرابر بعد از #حیله و #مکر و #فریب و #دعوت.
او باید روایت مسموم و اتهام خروج از دین و کفر را از امام غریبش پاک کند. او باید به همه بگوید حسین(ع) کشته شده است.
آری او در هر آن و هر فرصتی پاد زهر مارهای خوش خط و خال و خوش بیان بنی امیه را باید آماده می داشت. در ادامه جهادش حتی در سرزمین شام که سالیانی است حیاط خلوت امویان شده است بی باک و رعد آسا همه هیمنه پوشالی فرعون مست شام را ویرانه کرد که دستگاه قدرت حتی پا روی عرق عربی خود گذاشت و قصد شهادت مجاهده جهاد تبیین حسینی را نمود و اگر ممانعت ها نبود زینب(س) نیز همان روز مهمان امامش می شد.
آری شور و ولوله ای در شام انداخت که حتی همسر یزید بر علیه شوی شومش شورید تا جایی که از بیان و تبیین زینب؛ عالمی یهودی و سفیری نصرانی و دیگرانی که برای تماشای ابهت نحس اموی آمده بودند لب به اعتراض گشودند تا آنجا که با فریب فرافکنی، همه را به گردن زاده نامعلوم الحسب ابن مرجانه انداخت و خود را به شیون و زاری کننده برای حسین(ع) شبیه کرد. فکرهای فریفته توده ی بی فکر در شام شوم تکانه ای خورد و ورق برگشت و همه فهمیدند حسین(ع) با بودن زینب(س) فراموش نخواهد شد.
والله لاتمحوا ذکرنا شد قسم جلاله عقیله کربلا. و سروده شد بر تارک هستی که:
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود
دیدگاهتان را بنویسید