آیا دین مانعی بر سر راه پیشرفت و تلاش اقتصادی است؟ این پرسشی است که گاه در پس ذهن جامعهای خسته از رکود و بیانگیزگی زمزمه میشود. در حالی که بسیاری از متون دینی به کار، تولید و مسئولیتپذیری تأکید دارند، گاه برداشتهایی نادرست از مفاهیمی چون «زهد» و «قناعت» به گونهای رواج یافتهاند که نوعی انفعال و دوریگزینی از تلاش را توجیهپذیر جلوه دادهاند. این یادداشت به بررسی این تناقض میپردازد. چرا برخی آموزههای متعالی دینی به شکلی واژگونه تعبیر شدهاند که فرهنگ کار را تضعیف میکنند و چگونه میتوان این خطای ذهنی را تصحیح کرد؟
قناعت در متون دینی بهمعنای «رضایت درونی از داشتهها» تعریف شده، نه بهمنزله ترک کار و چشمپوشی از پیشرفت. در قرآن و روایات اسلامی، قناعت به عنوان نوعی سلامت در مصرف و جلوگیری از طمع تعریف شده است. متأسفانه در برخی فرهنگهای عامیانه، این مفهوم با نوعی ایستایی و تسلیم به وضع موجود گره خورده است؛ گویی کار بیشتر یا پیشرفتطلبی، نشانه دنیاگرایی است. این سوءبرداشت، نهتنها انگیزه تلاش فردی را کاهش میدهد، بلکه در سطح کلان، مانع توسعه پایدار اجتماعی و اقتصادی میشود. زهد نیز در معنای اصیل خود، نوعی انتخاب آگاهانه برای دل نبستن به مادیات است، نه کنار گذاشتن فعالیت اقتصادی یا زندگی دنیوی. زاهد میتواند تاجری موفق یا کارآفرینی پرتلاش باشد که ثروت را ابزار خدمت به دیگران میداند، نه هدف نهایی زندگی. در مقابل برداشت نادرستی که زهد را با فقر و بیعملی یکسان میانگارد، موجب ترویج نوعی انزواطلبی دینی شده که با آموزههای اسلامی در تعارض است. نمونه بارز آن را میتوان در نگاههایی یافت که هرگونه تلاش اقتصادی را نشانه دلبستگی به دنیا تلقی کرده و آن را تقبیح میکنند.
یکی از خطرناکترین انحرافات در فهم دینی، جایگزینی انزوا با مسئولیتپذیری اجتماعی است. آموزههای اسلام بر مشارکت فعال در اجتماع، عدالتورزی و کمک به رشد جامعه تأکید دارند. انزوا و ترک دنیا به بهانه پرهیز از گناه، نهتنها خلاف سنت پیامبر و اهل بیت (ع) است، بلکه نوعی گریز از مسئولیت اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید. در جامعهای که کار کردن، تولید و پیشرفت با برچسب «دنیاطلبی» تحقیر میشود، انگیزههای سازنده به حاشیه رانده شده و میدان برای تنآسایی و توجیه فقر باز میشود.
بررسی سیره پیامبر اسلام و امامان شیعه نشان میدهد آنان نهتنها خود اهل کار و تلاش بودند، بلکه پیروان خود را به فعالیت اقتصادی توصیه میکردند. پیامبر اکرم(ص) میفرمود: «عبادت ۱۰ جزء است که ۹ جزء آن در کسب حلال است.» این روایت روشن میسازد دینداری با تلاش برای معیشت نهتنها تعارض ندارد، بلکه بخش عمدهای از معنویت در همین مسیر شکل میگیرد. در این چهارچوب، کار و تولید نه تهدیدی برای دینداری، بلکه تجلیای از تعهد دینی و اجتماعی است.
برداشتهای نادرست از مفاهیمی چون زهد و قناعت، تنها مسئلهای معرفتی نیستند، بلکه آثار واقعی بر جامعه دارند؛ جامعهای که تولید را با حرص اشتباه میگیرد، درنهایت به رکود اقتصادی و وابستگی دچار خواهد شد. فرهنگی که قناعت را بهانهای برای سکون و بیبرنامگی میسازد، از مسیر توسعه خارج میشود. از سوی دیگر گروههایی نیز ممکن است با توجیهات دینی، فقر ساختاری را توجیه کنند، بیآنکه به الزامات عدالت اقتصادی و تلاش برای اصلاح ساختارها بپردازند. اینجاست که باید میان «رضایت درونی» و «قبول شرایط ناعادلانه» مرزبندی دقیقی داشت.
به صورت خلاصه مفاهیمی چون زهد و قناعت، سرمایههای معنوی ارزشمندیاند که در صورت درک صحیح میتوانند زندگی فردی و اجتماعی را از افراط و تفریط نجات دهند اما هنگامی که این مفاهیم از بستر اصلی خود جدا و به ابزاری برای توجیه فقر، انزوا یا بیتفاوتی اجتماعی بدل شوند، نهتنها از کارکرد دینی خود دور میشوند، بلکه به ضدفرهنگهای اقتصادی تبدیل خواهند شد. اکنون زمان آن فرارسیده با بازخوانی متون دینی و تأکید بر مسئولیتپذیری و تلاش، معنای اصیل این مفاهیم را بازیابیم. جامعهای دیندار و پویا، همان جامعهای است که در آن قناعت، مانع تلاش نیست؛ زهد، از اقتصاد جدا نیست؛ و دین، بهجای انزوا، مردم را به کنشگری دعوت میکند.
دیدگاهتان را بنویسید