در صفحات پرفرازونشیب تاریخ ایران، کمتر نهادی به اندازه مرجعیت شیعه در حفظ انسجام ملی و دفاع از تمامیت ارضی ایران نقش ایفا کرده است. این حقیقت پرارج، آنچنان که باید در حافظه عمومی ما نهادینه نشده است، چرا که تاریخنویسی رسمی و گاه روشنفکری وارداتی، مرجعیت را در چارچوبی صرفاً دینی و مناسکی تصویر کردهاند؛ حال آنکه با نگاهی ژرفتر به تحولات مهم معاصر، درمییابیم در بزنگاههای خطرناک، این علمای شیعه بودهاند که بیتعارف در خط مقدم دفاع از ایران ایستادهاند، چه با قلم، چه با فتوا و چه با اقدام مستقیم.
در اواخر قرن نوزدهم، هنگامیکه قرارداد استعماری رژی عملاً اقتصاد ایران را به بیگانگان میسپرد، این مرجعیت بود که با فتوای میرزای شیرازی سد این جریان شد. آن فتوا فقط منع استعمال تنباکو نبود، بلکه ضربهای بود به قلب نظام سلطهای که به خیال خود، ایران را با بستن یک قرارداد تسخیر کرده بود. آنجا بود زن درباری قلیانش را شکست و ملت فهمید که «فتوا» اگر پشتوانه ایمان و فهم عمومی داشته باشد، میتواند از توپ مؤثرتر باشد.
در دوران جنگهای ایران و روس، آنجا که حکومت قاجار گرفتار ضعف و ملت دچار یأس شده بود، مجتهدان بزرگ نجف چون کاشفالغطاء، با ارسال نامههایی سرشار از دلسوزی و بیدارباش، وظیفه دینی دفاع از مرزها را یادآور شدند. بعدها در نهضت مشروطه، نقش علمای بزرگی همچون شیخ فضلالله نوری و آخوند خراسانی محل نزاع شد اما واقعیت این است که هر دو جریان فکری، دغدغه حفظ دین و کشور را داشتند؛ یکی با تأکید بر تقنین اسلامی، دیگری با تمرکز بر ساختار پاسخگو.
جایگاه ویژه مرجعیت در دفاع از میهن را شاید بهتر از همه بتوان در موضعگیری آیتاللهالعظمی بروجردی دید. او با آنکه اهل ورود مستقیم به مسائل سیاسی نبود، در برابر نفوذ ایدئولوژیک شوروی ایستاد و به صراحت هشدار داد «کمونیسم با عقیده مردم ما بیگانه است». همین هوشیاری فکری و عقیدتی باعث شد بدنه حوزه و جامعه مذهبی در برابر موج الحاد از خود ایمنی نشان دهد. پس از او، شاگرد برجستهاش، امام خمینی(ره) با تلفیق بین استقلال سیاسی، حاکمیت مردمی و مرجعیت دینی، راه تازهای برای دفاع از ایران گشودند.
در دوران نهضت ملیشدن نفت، برخی روشنفکران، در تقابل با سنت مذهبی قرار گرفتند اما در همان ایام نیز علما در سطوح مختلف، حامی استقلال بودند. امام خمینی(ره) بعدها در بیانی دقیق، ضمن دفاع از ملیشدن نفت، هشدار دادند استقلال بدون ایمان، به وابستگیای دیگر خواهد انجامید. این نکته کلیدی نشان میدهد نگاه مرجعیت به ایران، فقط یک نگاه جغرافیایی یا عاطفی نیست، بلکه نگاهی راهبردی، اعتقادی و تمدنی است.
این سنت راهبردی در اندیشه رهبر معظم انقلاب نیز استمرار یافته است. ایشان با صراحت میفرمایند «ما از ایران دفاع میکنیم، چون ایران سنگر اسلام است». این جمله تبلور همان درک تمدنی و ایمانی از مفهوم میهن است. در بیانات دیگر نیز بارها تأکید کردهاند حفظ ایران، حفظ اسلام، عزت مسلمانان و استمرار مقاومت در برابر استکبار جهانی است.
این نگرش، در تضاد کامل با قرائتی است که میکوشد دین و وطن را در برابر یکدیگر بنشاند. از نگاه مرجعیت اصیل شیعه، دین و میهن، درهمتنیدهاند. وطندوستی، عین دیانت است و دیانت فرد فاقد حب وطن، به سستی میگراید. این همان منظومهای است که در ادبیات فقهی علمای بزرگ نیز قابل ردیابی است؛ از «حب الوطن من الایمان» گرفته تا بحثهای مفصل در باب دفاع و جهاد.
در عصر ما این آموزهها باید بازخوانی شود، چرا که دشمن امروز، بیش از آنکه با توپ و تانک به میدان آید، با شبهه و تفرقهافکنی وارد شده است. پروژه جداسازی دین از وطن، پروژهای استعماری است؛ همان پروژهای که شرقشناسان در قرن نوزدهم آغاز کردند و امروز با ابزار رسانه و شبکههای اجتماعی دنبال میشود. در برابر این پروژه، احیای روایت تاریخی مرجعیت در دفاع از ایران، ضرورتی فرهنگی و راهبردی است.
ما باید تاریخ خود را از نو بنویسیم. باید نشان دهیم در میدانهای مقاومت، نهتنها سرداران نظامی، بلکه عالمان دینی نیز سینه سپر کردهاند. باید به نسل جوان بگوییم این ایران، تنها با شمشیر پاسداری نشده، بلکه با قلم فقه و خطبه جمعه و اشک محراب نیز حراست شده است.
این همان روایتی است که هم ایرانی است، هم اسلامی؛ هم عقلانی است، هم عاطفی؛ هم تاریخی است، هم تمدنی. روایت مرجعیت شیعه در دفاع از ایران، روایتی است که اگر امروز با صدایی رسا بازگو نشود، فردا با صدایی تحریفشده شنیده خواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید