در روزگاری که جنگها با موشک، مین و بمب آغاز میشوند اما با تصویر و روایت به پایان میرسند، ملتهایی پیروزند که نهتنها جسورانه میجنگند، بلکه غیورانه روایت میکنند. روایت، همان میدان مغفولی است که ما ایرانیها، قرنها در آن حضور داشتیم اما کمتر از آن بهره گرفتیم.
جهان رسانهای امروز، حقیقت را بر اساس روایت میسازد، نه صرفاً بر اساس واقعیت. دشمن، روایت خودش را دارد: ملت ایران را ملتی ترسیده، دمدمی، غیرعقلانی و شکستخورده معرفی میکند؛ نه چون مستند دارد، چون تریبون دارد. ما با همه شکوه تاریخیمان، گاه آنقدر درگیر جنگهای میدانی شدهایم که میدان روایت را رها کردهایم و دشمن، دقیقاً همینجا ایستاده؛ با تمام قوا.
* چطور تصویری از ما ساختند که نبودیم؟
استعمار نو همیشه پیش از تجاوز، تصویرسازی میکند. یک ملت را اول در چشم جهانیان بیهویت میکند، بعد وارد خاکش میشود. نگاه کنید به شرقشناسانی چون «ادوارد براون» که از ایران «کشوری دلمرده و فئودالی» ساختند یا روایت رسانههای غربی که ما را یا در قالی و قلیان نشان دادهاند یا در ترافیک و ترس.
این تصویر تحریفشده، فقط برای خنده نبود؛ برای خنثیسازی قدرت تمدنی ایران بود. همین تصویرسازی بود که استعمار را در قرارداد ترکمانچای و ۱۹۱۹ جسور کرد، که کودتای ۲۸ مرداد را ممکن کرد، که تحریمهای ظالمانه را به ظاهر موجه جلوه داد. این تصویر، همانقدر خطرناک است که سلاح دشمن.
* ملت ایران واقعاً چهجور ملتی است؟
واقعیت این است: ما ملتی هستیم که وقتی تاتار آمد، نه تنها زنده ماندیم، بلکه آنها را هضم کردیم. ما همان ملتی هستیم که در کنار فتوای میرزای شیرازی، یک امپراتوری را زمینگیر کردیم. ما در مشروطه، جنگل، قیام مسجد گوهرشاد و در خرداد ۴۲، ایستادیم، در ۸ سال دفاعمقدس، بدون داشتن تجهیزات مدرن نظامی، دشمن را عقب راندیم. امروز هم همان ملتیم که در جنگ ۱۲ روزه اخیر، زیر آتش سنگین آمریکا و رژیم صهیونیستی، نهتنها از پا ننشستیم، بلکه با صلابت روایت، صبر راهبردی و ضربات دقیق مقاومت، اراده دشمن را درهمشکستیم و افقهای تازهای از بازدارندگی و وحدت گشودیم.
این مقاومت، محصول احساس نیست، ریشهاش در عقل و ایمان است، در همان فرهنگی که فردوسی در شاهنامهاش «مرگ باعزت» را بر «زندگی باذلت» ترجیح داد، در همان فقه سیاسیای که فتوای دفاع داد، نه ترس. امروز هم همین ملت است که پای تحریم، ترور، جنگ ادراکی و تهاجم رسانهای ایستاده بیآنکه خم شود یا به زانو درآید.
قرآن وقتی از قوم طالوت حرف میزند، میگوید: «کَم من فئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَت فئَهً کَثیرَهً بإذن اللّه»؛ یعنی ملاک پیروزی، عدد نیست؛ ایمان، فهم و استقامت است. این فرمول، دقیقاً در ملت ایران دیده میشود.
ایستادگی کنونی ملت ایران، نشاندهنده تابآوری تمدنی و درک راهبردی از مفهوم مقاومت است؛ ترکیبی که تنها در ملتی ریشهدار، مؤمن و صاحب تجربههای انباشته قابل بروز است.
* روایتسازی بیوقفه دشمن
دشمن ما روایت میسازد؛ نه از سر بیکاری، از سر ضرورت استراتژیک. روایت میسازد چون میداند کسی که روایت میسازد، ذهنها را فتح میکند. دشمن هیچگاه به دنبال بازنمایی حقیقت نبوده و نیست؛ آنچه برایش مهم است، این است: «چه چیزی باید بیشتر دیده شود».
از Argo تا Tehran، از مستندهای بیبیسی تا تحریف تاریخ در کتابهای درسی غربی، آنها در حال بازنویسی ما هستند؛ بیآنکه ما قلم به دست گرفته باشیم.
* چه باید کرد؟
رهبری بارها گفتهاند «جهاد تبیین یعنی بازسازی روایت درست از ملت ایران در برابر تحریف دشمن». این یعنی هرکس صدایی دارد، باید تصویر ملتش را بازتاب دهد؛ نه از سر شعار، بلکه از سر واقعیت.
ما یک زنجیره مقاومت داریم که باید روشن، پیوسته و معتبر بیان شود. از قیام رئیسعلی دلواری تا خطبههای شهید مدرس، از مرامنامه میرزا کوچکخان تا سبک مدیریت حاجقاسم. اینها تنها مقاطع جدا از هم نیستند، خطوط ممتد روایت یک ملتند که تصمیم گرفته سرش را خم نکند.
روایت ما اگر گفته نشود، یا بهجایمان نوشته میشود، یا از حافظهها پاک میشود. نسل امروز، حق دارد بداند وارث تمدنی است که شکست نخورده، تسلیم نشده و هویتش را نفروخته است. این را باید برایش نوشت؛ نه فقط در کتاب، بلکه در مستند و ویدئو، در شعر و نمایش، در جای جای فضای مجازی، در شبکههای اجتماعی و… . روایت، تنها ابزار باقیمانده دفاع فرهنگی ماست؛ ابزار برتری ما.
اگر ندانیم در کجای تاریخ ایستادهایم، در آینده هم جایی نخواهیم داشت.
دیدگاهتان را بنویسید